English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6488 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
issues U رواج دادن
issued U رواج دادن
issue U رواج دادن
propound U رواج دادن
propounding U رواج دادن
propounds U رواج دادن
propagating U پخش شدن رواج دادن
propagate U پخش شدن رواج دادن
propagates U پخش شدن رواج دادن
propagated U پخش شدن رواج دادن
circulate U انتشار دادن رواج دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
circulated U انتشار دادن رواج دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
refinances U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
offsetting U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
circulation U رواج
boomed U رواج
boom U رواج
popularity U رواج
circulations U رواج
booming U رواج
prevalence U رواج
currency U رواج
propagation U رواج
vogue U رواج
currencies U رواج
booms U رواج
immobilizing U از رواج انداختن
demonetize U از رواج اندختن
propounder U رواج دهنده
immobilised U از رواج انداختن
trend-setter U رواج دهنده
immobilizes U از رواج انداختن
immobilized U از رواج انداختن
immobilize U از رواج انداختن
goes U رواج داشتن
trend-setters U رواج دهنده
circulating edium U وسیله رواج
immobilises U از رواج انداختن
go U رواج داشتن
immobilising U از رواج انداختن
go U گشتن رواج داشتن
circulations U رواج پول رایج
goes U گشتن رواج داشتن
circulation U رواج پول رایج
pistole U سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
groschen U سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
kreutzer U نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
gem-set rug U قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
peony U طرح شقایق فرنگی [این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
addition U اضافه
augmentation U اضافه
extra U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
spared U اضافه
additions U اضافه
increased U اضافه
excess U اضافه
special <adj.> U اضافه
extra <adj.> U اضافه
spare U اضافه
plusage U اضافه
surpluses U اضافه
increscent U اضافه
excesses U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
extra- U اضافه
in a. to U به اضافه
plussage U اضافه
extras U اضافه
increase U اضافه
overplus U اضافه
mythopoeia U افسانه سازی رواج افسانه
affix U اضافه نمودن
premium U اضافه ارزش
possessives U حالت اضافه
affixed U اضافه نمودن
exeed U اضافه شدن از
affixes U اضافه نمودن
budget surplus U اضافه بودجه
overpopulation U اضافه جمعیت
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
superimposable U قابل اضافه
gen U حالت اضافه
excesses U اضافه مازاد
overloading U بارگذاری اضافه
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
possessive U حالت اضافه
step up U اضافه کردن
preposition U حرف اضافه
per U حروف اضافه
prepositions U حرف اضافه
imburse U اضافه کردن
add U اضافه کردن
added U اضافه شده
excess luggage U اضافه بار
excess price U اضافه قیمت
margin product U اضافه محصول
accessing U الحاق اضافه
excess U اضافه مازاد
widening U اضافه پهنا
overtime U اضافه کار
overtime U اضافه کاری
superimposable U اضافه شدنی
access U الحاق اضافه
accessed U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
affixing U اضافه نمودن
on top of that <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
salary increase U اضافه حقوق
overshoots U اضافه جهش
overpotential U اضافه ولتاژ
overproduction U اضافه تولید
overshoot U اضافه جهش
overloads U اضافه بار
beyond that <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
overdraft U اضافه برداشت
additionally <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
aside from that <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
overshooting U اضافه جهش
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
overcharging U اضافه هزینه
overloading U اضافه فرفیت
service charge U اضافه کار
surtax U اضافه مالیات
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
added to that U اضافه بران
eke U اضافه کردن بر
adding U اضافه کردن
overtimer U اضافه کار کن
overvoltage U اضافه ولتاژ
adds U اضافه کردن
over load U اضافه بار
genitive U حالت اضافه
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
premiums U اضافه ارزش
overcharge U اضافه هزینه
overloads U اضافه فرفیت
overcharges U اضافه هزینه
surcharges U اضافه بها
surcharges U اضافه بار
surcharge U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
overcharged U اضافه هزینه
overloaded U اضافه بار
surcharge U اضافه بها
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
effusion U اضافه جریان بزور
play down U بازی در وقت اضافه
gerund U اسمی که از اضافه کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
add in memory اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
overload principle U اصل اضافه باری
effusions U اضافه جریان بزور
over time pay U مزد اضافه کاری
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
repositional U مانند حرف اضافه
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
overdraw U اضافه برداشت کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
1 Add a recovery email to secure your account
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com